You are currently browsing the monthly archive for اکتبر 2008.

 

Enigma – Between Generations   دانلود

Enigma – Distorted Love   دانلود

Enigma – The Language Of Sound   دانلود

 

 ………………………………………………………………………………………………………………………….

 

  پ-ن  1)) بعد از ترانه آخر زمان فعلا چیزی برای گفتن ندارم  .

  پ-ن  2)) طی بحث و جدلهائی که با اینجانب داشتم ،  تصمیم به یک حبص دو ماهه در منزل قطعی شد .

  صد البته با غذا ، موسیقی و همبستر جان خودمان . شاید روزی بزرگ شدیم و تحصن (بدون تشدید )کردیم .

 

   رخصت ….  

 

 

   ………………………………………………………………………………………………………………………….

   و به جسارت خوانش (دِکلمه ) ترانه آخر زمان  را از مسیرهای دلخواه خود  گوش کنید .

 ترانه آخر زمان   ( لینک مستقیم )       ترانه آخر زمان  ( لینک غیر مستقیم )       

 

  پ-ن  1))  بعد از چند پستی که گذشت عجیب هوای خواندن چیزی در خلوت با صدای

   بلند داشتم ،  هر چند ترانه آخر زمان صدای سردی دارد ولی گمان نمی کنم زمانی که

   کهکشان ها به هم می پیچد و سرها و زبان های بریده شده را به  سیخ کباب می کنند ،

  در آخرتی که اگر هست  ، صدای کسی از این رسا تر باشد   !  هست ؟    

  پ-ن  2))  کوچکترین گرمای این پست تقدیم به کسی که تا ساعاتی پیش  هیچکس بود

  و همیشه او را بسان فردی با جسمی نامعلوم و نایلونی سیاه بر روی بدنش تصور می کردم

   ولی اکنون از او تنها یک اسم می دانم ، زیبا نگاه می کند و از فرزانگان است .   

  پ-ن  3)) هر نت از صدای بِیس ،  زیر پای چپ .   

 

 

 

  این پست فقط (  پا نویس  )    (( خواندن اجباری ست ))

 

 ………………………………………………………………………………………………………………………….

 پ-ن 1)) عکس این پست رو برای شرکت در بازی خانم لیدا تصویرگر پذیرا باشید . ( عکس : هادی  7/7/87 )

 پ-ن 2)) آیات زمینی به اندازه این یک ماهی که گذشت  ، پنج سال بزرگ شده ، شاید کوچک تر و موئی روشن کرده .  

 تغییراتی شدید تر از شدید و اتفاقات هرگز ندیده و حرفهای هرگز نشنیده و جاهای هرگز نرفته در جریان بوده و هست .

 برای بازدید از آشنائی سر از زندان درآوردم همین زندانی کزائی در عکس که تبدیل شد به بهترین و بدترین عکسِ

 این روزهای زمینی . هر چند وارد آنجا نشدم و به عنوان نگهبان می بایست مراقب چندتائی نایلون و مقداری خوراکی

 می بودم ولی مثل یک درخت خشکم زده بود که اینجا کدام قبرستانی ست و چه می خواهد از من .

 پ-ن 3)) ** آهای خانم اون نایلونها و اون کیف ورزشی آبی رنگ مال منه ** آهایییییی **

 در حین مراقبت در نایلونها خود و دیگران ، خانمی چادر به کمر از قسمت نگهبانی ورودی شماره 3 رد شد و سر حال رفت

  سراغ نایلونهای و کیفهای ملت بدبخت و من از دور نظاره گر بانو بودم . خوب که چرخی دور رو بر اونها زد از یک نایلون

 مقداری خوراکی داخل کیفش گذاشت وکیف آبی رنگ که مربوط به ما بود گذاشت روی شونه اش و به سمت بیرون حرکت  کرد گفتم شاید از پس این خانم بیایم ! خدا رو چه دیدی . روبروی درب ورودی ایستادم و با این محاسن به ظاهر خفن به خانم   گفتم : خانم اون کیف مال منه ! خانم گفت نههههههههههه که من ترسیدم آئینه بقل زبان کوچکش بخوره توی بینی خودم .  در هر صورت کیف خودمان رو با هزار نشانی و مکافات و جنایات از بانوی محترمه پس گرفتیم که خانم از رو  هم نمی رفت   و هنوز می گفت من یک کیف آبیییییی داشتم ها مطمئنی این کیف ماله توهه .

 ((  زندان را دزد زده یا معده انسان مغز را ))   

 پ-ن 4)) دست آخر فهمیدم که خوراکی های به تاراج رفته هم مربوط به من بوده که خانم با اشاره ای فرمودند :

 (( یک عدد کیک که به جائی نمی خورد فشارم افتاده بود )) که به احتمال قوی افتاده بود داخل نایلون این بنده حقیر .

 پ-ن 5)) تازه فهمیدم دم درب ورودی شماره 3 ملاقات یک زندان جای خوبی نیست .. داخلش رو خدا به داد برسد .

 پ-ن 6)) توی دل زمینی می ماند که از خاطرات این بار پایتخت ، معطلی 6 ساعته در ترمینال حتما  به ازای ادای

  فطریه ( عندالمطالبه )  و …..  چیزی نگوید که همین ها رو بس است .. من گفتم خدا به داد برسد شما باور نکردید .

 

خوب ، بد ، همه چیز در دستان توست !!

قدیم !

ایمیل خود را وارد کنید !

آمـــار

  • 18٬182 hits