Portishead -Beth Gibbons-Mysteries دانلود
…………………………………………………………………………………….
پ-ن 1)) به من نگاه کن … نه … فقط به من نگاه کن !
به زمین …
نگاه کن .. مرا آنجا خواهی یافت .
آیات زمینی … به تعبیری دیوانه شده است ، بود و می خواهد که باشد .
26 جون 2008 in Uncategorized
Portishead -Beth Gibbons-Mysteries دانلود
…………………………………………………………………………………….
پ-ن 1)) به من نگاه کن … نه … فقط به من نگاه کن !
به زمین …
نگاه کن .. مرا آنجا خواهی یافت .
آیات زمینی … به تعبیری دیوانه شده است ، بود و می خواهد که باشد .
وبنوشت روی WordPress.com.Ben Eastaugh and Chris Sternal-Johnson.
82 دیدگاه
Comments feed for this article
26 جون 2008 در 4:13 ب.ظ.
زیبا
1مطمئنی؟
26 جون 2008 در 4:13 ب.ظ.
نوا
نگاه كن من چه بي پروا چه بي پروا به مرز قصه هاي كهنه مي تازم كوتاه ، زيبا
26 جون 2008 در 4:19 ب.ظ.
نیروانا
باورت که نه..ولی حال کنم میام…
26 جون 2008 در 5:14 ب.ظ.
ایدا
اپت عالیست………………………مثل همیشه
26 جون 2008 در 5:16 ب.ظ.
ایدا
باور کن نگاه من وقتی به آسمان می رسد دوست دارد توقف کندو وقتی به چشم های تو می رسد می خواهد از حرکت بایستدتجربه نگاه چشم های تو همان تجربه نگاه به آسمان است ………………………………………….
26 جون 2008 در 5:56 ب.ظ.
الناز
Portishead ؟ جدی عادت ندارم کسی منو جدی بگیره! (به تعبیر دیگه باید توی جوابم گفته بشه نه تو فقط یه ایده دادی…)
26 جون 2008 در 6:28 ب.ظ.
ماهی ...
زیبا بود ….موفق باشی …
26 جون 2008 در 7:01 ب.ظ.
خاطره
مثل همیشه انتخابتون زیبا بود ….
26 جون 2008 در 8:14 ب.ظ.
ارغوان
تو…آياتي از زمين…
26 جون 2008 در 9:17 ب.ظ.
babak
kheily khafan boodbesiar ziba
26 جون 2008 در 9:18 ب.ظ.
babak
portishead ham music tavaom va ghamkhodast portishead
26 جون 2008 در 9:20 ب.ظ.
babak
26 جون 2008 در 10:33 ب.ظ.
نیروانا
ببین …چیز کن… یحتمل اون e بعد at به اشتباه نوشته شده..عنوان vو میگم تیترت رو یه دور دیگه دقیق نیگا کن…ما هم شما رو نیگا میکنیم…نه!..فقط شما رو نیگا میکنیم..
26 جون 2008 در 11:24 ب.ظ.
کنتراست
ای ایه زمینی …فقط تو دانستی که چه می گویم در باب نجابت زبان!
26 جون 2008 در 11:25 ب.ظ.
کنتراست
ما دیوانهگان را دوست می داریم..و در شهری که عاقلانش دیوانه اند برای عاقل شدن باید دیوانه شد!
27 جون 2008 در 1:11 ق.ظ.
آسمون خراش
مي خواستم در مورد شعرت نظر بدم اما نمي دونستم كامنتهاي پستهاي قبليت رو هم مي خوني يا نه؟طرحت عالي بود.فكر مي كنم آخرين باري كه از ديدن يه همچين تصويري شگفت زده بودم كاري از سيلويا پلات رو مي خوندم.همه چيز هست اما اون چيزي كه بايد باشه نيست.خيلي خوبه…
27 جون 2008 در 1:49 ق.ظ.
roya....paeezane
خوشا مستی … خوشا دیوانگی … خوشا از خود رها بودن !!!
27 جون 2008 در 2:10 ق.ظ.
زن وحشی
نگاه میکنم نمیبینمچشم مرا هوای تو پر کرده اما موزیک ؟کو؟
27 جون 2008 در 2:30 ق.ظ.
روح جادوگر
سلام به دوست خوبم مثل همیشه عالی هستی
27 جون 2008 در 2:43 ق.ظ.
زن وحشی
مرسی عزیزم دانلودیدم
27 جون 2008 در 6:06 ق.ظ.
باران سپید
خورشید مرده بودو هیچ کس نمی دانستکه نام آن کبوتر غمگینکز قلب ها گریخته، ایمان است.( آیات زمینی/ فروغ )
27 جون 2008 در 6:42 ق.ظ.
ღ☆ஜღالنازღ☆ஜღ
سلامچه عجب نظری به وب من کردیخوشحالم کردیموفق باشید
27 جون 2008 در 9:47 ق.ظ.
شهرزاد
این دیوانگی قابل حسادته…………
27 جون 2008 در 9:52 ق.ظ.
شیرین / بوس ماهی
آقای هادی سلام . مرس که خبر می دین به روز هستین نمی دونم چرا وبلاگ شما قاطی وبلاگ های به روز شده نمی شه همش اون ته ته ها مونده و من بی خبر می مونم …مرس از موزیک معجزه ای روی زمین که دیوانگی اش خود معجزه ای است
27 جون 2008 در 10:37 ق.ظ.
مریمی
شمع آب شدعود خاکستراسپند سیاه اما مرگ ، هنوز زنده است ……عجب نقشی زده ای مرد …(دقت کردی جند خط اول کامنتم انتقام کامنتت بود؟)
27 جون 2008 در 10:42 ق.ظ.
ستاره ( سالهای بلند من بی تو )
و دنیا تمام شد زمین دیگر نچرخید…………………..همه اینا یعنی ته ته همه چیز
27 جون 2008 در 10:51 ق.ظ.
آسمون خراش
هادي عزيز!از اينكه به اتاقم سر زدي خوشحالم.موسيقي عنوان بندي آخر فيلم pulp fiction.در مورد نانوشته ها نبايد نظري داد.
27 جون 2008 در 11:01 ق.ظ.
میرزا بدبین
آیات زمینی؟؟؟؟؟
27 جون 2008 در 11:25 ق.ظ.
شادی تبعیدی
27 جون 2008 در 12:39 ب.ظ.
جیغ بنفش
چه چهره ی در همی !نگاهم پس از عشقبازی با نگاهت آبستن شد !آیات زمینی از اول بودنش دیوانه بود و خواهد ماند !
27 جون 2008 در 12:40 ب.ظ.
جیغ بنفش
دیوونه ی این همه حرف نا گفته …!
27 جون 2008 در 1:15 ب.ظ.
بــــــــــا نـــو
من یه مدت نبودم! اینترنت نمی اومدم، پس سر نزدنم دلیلش منطقیه!!!!!!دیوانگی خوبه!!مرسی از آهنگ
27 جون 2008 در 3:49 ب.ظ.
ارغـــوان
سلام هادي جان…خوبي؟؟تونستي حدس بزني پست بعدي كدوم بنده؟والا من كارام تا اطلاع ثانوي تموم شده…نه بعد اون ديگه كاري نكردم…ممنون كه هميشه سر مي زني…
27 جون 2008 در 10:08 ب.ظ.
نیروانا یزدانی
انگار چشم هایم آنقدر ها هم بی نمک نیست … چشمت زدم … دانلود ترانه هایت راحت بود مثل آب خوردن حالا نمی دانم چرا سر جنگ دارد با من .دیوانه شدنت مبارک . برای دیوانه ماندن که استقامت می خواهد و البته کمی شانس ، باید دعا کرد.
27 جون 2008 در 10:52 ب.ظ.
نیروانا یزدانی
ممنونم از آن راهنمایی خصوصی که خنگی بی حد و اندازه ی مرا نهان می کرد … می روم برای امتحان دوباره ی شانسی که بیشتر وقتها پوچ در می آید.
27 جون 2008 در 11:26 ب.ظ.
استاکر
و تو روی ماسه های داغ خوابیدی وقتی دلفین جوانی مرابه ابها سپرد.دیدمتروی زمین
27 جون 2008 در 11:29 ب.ظ.
سپیده(صدای خاموش
سلام خوبی؟؟؟زیبا بود موفق باشی….بازم پیشم بیا…سعی میکنم تا 2 روز دیگه اپ کنم…بای
28 جون 2008 در 1:37 ق.ظ.
سمانه میر
اینبارواقعافقطیک کلمه حرف حسابه.واین تصویرها…..خوب بیانگرن.
28 جون 2008 در 8:07 ق.ظ.
من ...هادی ام
سلامسپاس…منو یادت رفته…
28 جون 2008 در 8:37 ق.ظ.
لوتوس
28 جون 2008 در 9:08 ق.ظ.
آلما
سلام هادي خوبيآپت عالي بود … چرا ديوونه ؟
28 جون 2008 در 11:16 ق.ظ.
حمیده
سلام دوست عزیز اگر برات زحمتی نیست به این آدرس بروید و نظر خودتون رو راجع به وبلاگ من اعلام کنید. خوشحالم میکنی منتظرت هستم. http://night-skin.com/topblog
28 جون 2008 در 12:48 ب.ظ.
ستاره ( سالهای بلند من بی تو )
سلام بیا وبم یه بازی
28 جون 2008 در 1:49 ب.ظ.
لیدا خانوم تصویرگر
وبلاگت رو دوست دارم … عکس خودت رو دوست دارم …..و ممنونم که به من سر زدی …..امیدوارم که اونقدر لذت برده باشی که بازم به من سری بزنی …..
28 جون 2008 در 1:56 ب.ظ.
نویسنده گنجشگ روزی
هادی جان سلاماگه بدونی چه تجربه ای می گذرونمسخته اما شیرینکم می تونم به دوستای خوبی مث تو برسم
28 جون 2008 در 3:43 ب.ظ.
زیبا
پس تو نیهیلیستی؟!!!!!!!!!!!! مثل اینکه بهت بر خورد؟ یا باید به کامنتهام عادت کنی یا اینکه ازم بخوای دیگه این دورو برها پیدام نشه؟ ……….از بس فضولم !!!!!!!!!!!!
28 جون 2008 در 9:58 ب.ظ.
ایدا
همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی ازشادی او همیشه قسمتی از غمهای کسی باش نه دلیل غم او ………………………….من اپ کردم ….خوشحال میشم نظرت رو بدونم…………………
29 جون 2008 در 1:11 ق.ظ.
سنجاقکی
پس زایشی در راه است…
29 جون 2008 در 11:51 ق.ظ.
شیرین / بوس ماهی
شمع آب شدعود خاکستراسپند سیاهنگاه آبستن و من ……………..
29 جون 2008 در 3:28 ب.ظ.
سعید
سلام ….خوشحالم خوشت اومده …. آره … آپ عالی ای بود !!!!و چشم … !! در نمیفتم …. !………..
29 جون 2008 در 3:46 ب.ظ.
شیرین / بوس ماهی
بله خاطرات رو می شه تکوند گاه زمان می خواد تا از نقد خود و دنیا بگذری تا بتونی خاطرات رو بتکونی و تاب آوردن این گذر زمان گاهی سخت ِ
29 جون 2008 در 5:22 ب.ظ.
محسن
هرگز عاقل نشو.همیشه دیوانه بمان!مبادا بزرگ شوی.کودک بماندر اندوه پایانی عشقتوفان باش…و اینگونه بمان!مثل ذرات غبار در هوا پراکنده شومرگ عیب جویی می کندبا این همه عاشق باش… وقتی می میری
29 جون 2008 در 5:23 ب.ظ.
محسن
مرسی از لطفتموفق باشیتا بعد…منم آپم
29 جون 2008 در 6:18 ب.ظ.
محسن
راستش نوشته ی من که نبود جایی توی مجله ای خونده بودم و یادداشت کرده بودمفقط اسم نویسنده یادم نمونده بود که پایینش بنویسم
29 جون 2008 در 7:07 ب.ظ.
پدر خوانده
حالا چرا میخواهد باشد ؟
29 جون 2008 در 7:15 ب.ظ.
بعد از ظ ه ر سگی
سلام!حال و روز خوشی ندارم اما میگذره!هادی من با این پستت بیشتر از همه عکسا و مطالبت حال کردم حالا با دلیل و بی دلیل…
29 جون 2008 در 7:51 ب.ظ.
Gia
سلاممن نمیدونم چی باید بگم! میشه کمک کنید؟چی باید بگم الان؟!خوندم(دیدیم)GIA
29 جون 2008 در 8:36 ب.ظ.
EM
مث همه بابت موزیک تشکر می کنم… هر چند هیچی ازش نمی فهمم…….بعد اینکه فکر میکنی آیه ای چیزی هست؟؟واقعا؟….چرا فکر می کنی تفکر روسپی گری داشتن باید مطلقا بد باشه… فقط بخاطر اینکه واقعا بده؟؟… من حداقل 5 – 6 تا پست دیگه در این مورد نوشتم…(اگه حوصله داشتی آرشیو رو چک کن)و کلی با این حالم در ارتباطه… مهم نیست = عادی شده = دوست نداشتم اینجوری میشد……تنها نویسنده متوهم و خیالباف و مریض و کُپیست وبلاگ MoviEs ، من EM هستم..البته واقعا مطمئن نیستم…
29 جون 2008 در 10:13 ب.ظ.
طاها
به من نگاه کن … نه … فقط به من نگاه کن !
29 جون 2008 در 10:18 ب.ظ.
مثل هیچ کس
زیبا بود…عکس هم بسیار زیباست
29 جون 2008 در 11:24 ب.ظ.
شیرین
وب لاگتان جای خوبی بود برای صبر کردن و لذت بردن حتی اگر از زمین بود …لذت بردم و با اجازه پیوندتان کردم . سپاس .
30 جون 2008 در 9:36 ق.ظ.
کژال
نگات می کنمتو هم منو نگا کنولی نه!بیا دیگه همدیگه رو نبینیماینطوری میشه همدیگه رو خیال کنیم
30 جون 2008 در 10:28 ق.ظ.
(بهاره سابق)Psycho
…و دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید…
30 جون 2008 در 2:05 ب.ظ.
رها
من از نگاهت فرار می کنم و تو هنوز….مصرانه چشمانت را به من دوخته ای!پس این کابوس کی تمام می شود؟؟؟به روزم!
30 جون 2008 در 4:38 ب.ظ.
سمیرا
عجب عکسییه جوریهایات زمینی دیوانه چه زیبا می نویسدایولانبروزم
30 جون 2008 در 6:20 ب.ظ.
قلم فرانسه
«دیوانگی هم عالمی دارد. . .»
30 جون 2008 در 7:24 ب.ظ.
زن وحشی
ممنونم که سر میزنی
30 جون 2008 در 8:28 ب.ظ.
رها
30 جون 2008 در 9:34 ب.ظ.
ارغوان
1 ژوئیه 2008 در 1:12 ق.ظ.
مریم
لینک شدی ……بسی از بلاگتان خوشمان آمد…..
1 ژوئیه 2008 در 9:26 ق.ظ.
طاهره
سلام……
1 ژوئیه 2008 در 10:53 ق.ظ.
فرزانه (من از سیاره ی دیگه ام)
1 ژوئیه 2008 در 11:25 ق.ظ.
خیلی اتفاقی...!!!
سلام!.اگر من می خواستم با این مضمون بنویسم می نوشتم:بی خود نگاهم نکن!!! یک عمر هم که نگاهم کنی… «من» را نمی بینی…!!!!دیوانگی هم ادعای بزرگی است…!!!! .
1 ژوئیه 2008 در 11:58 ق.ظ.
شاه خاموش
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
1 ژوئیه 2008 در 1:17 ب.ظ.
زیبا
1 ژوئیه 2008 در 3:58 ب.ظ.
زیبا
بابا من حالم گرفته …….اونوقت تو هم ول کن نیستی ؟ باز می خوای بازی در بیاری؟ از دست همه دلم می خواد…………ولش کن مهم نیست این اسب رم کرده نمی شه جلوش رو گرفت !!!!!!!!!!……….کاش میشد دور شد .دور دور دور دور
1 ژوئیه 2008 در 4:45 ب.ظ.
ستاره ( سالهای بلند من بی تو )
1 ژوئیه 2008 در 6:47 ب.ظ.
ریحانه
سلام واقعا عالی بودخیلی خوشم اومد
1 ژوئیه 2008 در 6:47 ب.ظ.
ریحانه
با تبادل لینک موافقی؟
1 ژوئیه 2008 در 9:38 ب.ظ.
آسمون خراش
پستی نبود،نگرد نیست
1 ژوئیه 2008 در 11:51 ب.ظ.
ترمه
7 ژوئیه 2008 در 1:42 ب.ظ.
مالک
با سلامحال شما خوبه ؟وبلاگت خیلی توپه و وقت کردی موفق باشیوقت کردی به من هم سر بزن من هر روز اپ هستم و هر وقت هم خواستی بیا من درخدمتم و به من هم یک سر بزن وکلبه منو با ورود خودت نورانی کن